اصطلاح Feel like
Feel like (doing something)
معنی فارسی: خواستن
- I don"t want to stay home again tonight, I feel like doing something.
- من نمیخوام امشب دوباره خونه بمونم، من میخوام یه کاری بکنم.
دوست عزیز ورود شما به وبلاگ را خوشآمد میگویم. امیدوارم تجربه جدیدی در یادگیری زبان داشته باشید و با موفقیت زبان انگلیسیتان را تا میزان نیاز خود تقویت کنید. یادگیری زبان نیازمند چهار اصل مهم است : نیاز واقعی به یادگیری زبان انگلیسی عدم نگرانی و نداشتن استرس در مورد یادگیری دسترسی به روش و منبع مناسب و اعتماد به آن تلاش، پشتکار و زمانی که برای یادگیری آن صرف میشود هنگامی که نیاز، آرامش، منبع و پشتکار مهیا باشد؛ یادگیری زبان؛ سریع، آسان، شیرین و فراموش ناشدنی خواهد بود. همچنین تجربه نشا
Feel like (doing something)
معنی فارسی: خواستن
- I don"t want to stay home again tonight, I feel like doing something.
- من نمیخوام امشب دوباره خونه بمونم، من میخوام یه کاری بکنم.
A Slap in the face
معادل فارسی: تو دهنی
- It was a slap in the face to be the only one not invited to the party.
- اینکه تنها کسی بود که به میهمانی دعوت نشده بود (برای او) مثل یک تو دهنی بود.
Jump out of the frying pan and into the fire
معادل فارسی: از چاله درآمدن و در چاه افتادن
- I know that you thought this part of the program was difficult, but wait until you sea the next part. You"re jumping out of the frying pan and into the fire.
- من می دانم که شما فکر می کنید این بخش از برنامه مشکل بود، اما صبر کنید تا بخش بعدی را ببینید. شما دارید از چاله در می آیید و در چاه می افتید.
Lose one"s head
معنی: دستپاچه شدن
- When Mel saw a dog in the street right in front of his car, he lost his headand drove into a tree.
- وقـتی مل سگی را در خیابان درست در مقابـل ماشینش دید، دستپاچه شد و بـه یک درخت زد.
Let the cat out of the bag
معنی: دهن لقی کردن، بند به آب دادن
- I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag.
- من می خواستم که آن یک سورپرایز باشد، اما خواهرم بند را به آب داد.