سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصطلاح Once in a blue moon

 

Once in a blue moon 

معنی: گهگاه، هر از گاهی، به ندرت
 


 

- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.

- هر از گاهی من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا می‌خوریم.

- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.

- به ندرت در شهر سان دیگو برف می‌بارد.